میاندار

یکی از معانی میاندار زن دلاله ای است که  زنان  عفیفه  را به  فسق  و فجور ترغیب  کند. در لغت نامه بیتی هجو از حکیم شفایی شاعر قرن یازدهم هجری در شاهد این معنی آمده است:

 

تنبان چو مُهر کرد کهنسال مادرت
پوشید کفش و گشت میاندارِ خواهرت!

داه

داه به معنی کنیز ،خدمتکار زن یا للـه می باشد. در لغت نامه شعری زیبا از حکیم سنایی غزنوی شاعر قرن ششم در شاهد این لغت آمده است : 

 

 آن بنشنیده ای که در راهی
آن مخنث چه گفت با داهی
که همی شد پی گشاد گره
بهر بی بی بسوی زاهد ده
تا بدو میوه سست شاخ شود
راه زادن بر او فراخ شود
گفت بگذار ترهات خسان
رو به بی بی سلام من برسان
پس به بی بی بگوی کز ره درد
با چنین کو...  هلیله نتوان خَورد
(۱)
چون چشیدی حلاوت گادن
بکش اکنون مشقت زادن!  

 

 

(۱) هلیله میوه ی نوعی درخت گرمسیری است که خواص دارویی دارد و برای رفع یبوست مفید است.

لوالوا

لَوالَوا به معنی مرد سبک بی وقار و بی تمکین و رذل و سفله می باشد. مرحوم دهخدا در شاهد این لغت شعری از کمال الدین اسماعیل شاعر بزرگ قرن هفتم آورده است:

 

هرکه در کو...  هلد بغا باشد (1)
گر مُزکّی شهرِ ما باشد (2)
تیز بر ریش آن مزکی، کو
کارسازش لوالوا باشد

 

 

(1) بغا به معنی هیز و مخنث است.
(2) مزکی کسی بوده که به بررسی اعتبار و درستی شاهدان در محکمه ها پرداخته و  قاضی را به آن آگاه می ساخته.

گوه

گوه یا گه به معنی مدفوع و فضله ی انسان و حیوان است. در لغت نامه ذیل این لغت شعری از طیان ژاژخای شاعر هزال سده ی چهارم هجری آمده است:

 

با دفترِ اشعار برِ خواجه شدم دی
من شعر همی خواندم و او ریش همی لاند
(1)
صد کُلج پر از گوه عطا کرد بر آن ریش
گفتم که ب
دان ریش که دی خواجه همی شاند (2) 

  

 

 (1) لاند از مصدر لاندن به معنی جنباندن و تکان دادن است.
(2) شاند از مصدر شاندن به معنی شانه کردن است.