بی ریش

بی ریش به معنی پسری است که هنوز ریشش برنیامده است. مجازا به معنی پسر بدکاره و مخنث هم آمده است. در شعر ذیل که سروده ی انوری ابیوردی شاعر قرن ششم می‌ باشد، بی ریش در معنای دوم بکار گرفته شده :

 

جواب داد سلام مرا به گوشه ی ریش
چگونه ریشی؟ مانند یک دو دسته حشیش
مرا به ریش همی پرسد ای مسلمانان
(1)
هزار بار به خوان من آمده بی ریش (2)

 

 

(1) ظاهرا ریش در اینجا به معنی ریشخند است.
(2) خوان به معنی خانه و سرا بوده و بی ریش ایهام بر بدکارگی پسر دارد.

ربوخه شدن

ربوخه شدن خوشی و لذتی است که در وقت جماع دست دهد. ربوخه به طور کلی به معنی خوشی است، اما اکثرا به لذت و خوشی که در هنگام نزدیکی و زمان انزال رخ می دهد گفته می شود. در لغت نامه شعری از دهقان علی شطرنجی شاعر قرن ششم در ذیل این لغت آمده است:

 

نهی دست بر کو... من می شوی
ربوخه ، تو ای هم شر و هم عروس
(1)
بلی چون ربوخه شود ماکیان
بسی زد به منقار کو... خروس

 

 

(1) این مصرع را بدین صورت در جای دیگر نیز دیده ام : ربوخه تو ای همسر و هم عروس

انجیره گذار

انجیره گذار در لغت به معنای درنوردنده ی انجیره است. مراد از انجیره در اینجا مقعد و انجیره گذار کسی است که از ناحیه ی دبر نزدیکی کند. شعر زیر از ابوالعلاء شوشتری شاعر قرن چهارم و به نقل از لغت فرس اسدی در شاهد این معنی آمده است:

 

ای کیـ... من، ای کیـ... تو، انجیره گذاری
سرگین خوری و قی کنی و باک نداری
ریچاله گری پیش گرفتی تو همانا
(1)
به خیره (؟) در شیر بری کامه برآری (2)


 

(1) ریچاله گر آن است که شیر فروشد و پنیر و خامه و سرشیر و کشک از شیر سازد.
(2) مصرع به همین صورت با وزن لنگ در لغت نامه ثبت گردیده (ممکن است چنین بوده باشد: به خیره تو در شیر بری کامه برآری) کامه هم به معنی سرشیر و خامه است.

چهارخایه

چهارخایه مجازا به معنی جگرآور و دلیر یا به اصطلاح امروزی خایه دار می باشد. دو بیتی ذیل از شرف الدین شفایی در هجو ذوقی اردستانی بیانگر این معناست: 

 

گر کُنده ی بینی تو را تخته کنند
هر در که از او کنند، یک لخته کنند
تا کی بود این چهارخایه زینسان
خوب است که بینی تو را اخته کنند

است

اِست در لغت به معنی سرین و مقعد می باشد. در لغت نامه این دو بیت هجایی از حکیم سنایی غزنوی به عنوان شاهد آمده است:
 

گفتی بنزد خواجه که آن غزنوی غُر است
تا زآن سبب مرا ببری نزد خواجه آب
چون تو دروغ گفتی، داد از طریق اِست
هم لفظ غزنوی به مصحّف تو را جواب
(1) 
 

(1) توضیح اینکه حکیم در این شعر با استفاده صنعت تصحیف ( برگرداندن معنی یک لغت با جابجا کردن نقطه ها و حروف ) به ظن حقیر کلمه ی «غُرتویی» را به مصحف، «غزنوی» بیان کرده است.