در لغت نامه واژه ی پشت پا به معنی مخنث و کُنده هم آمده است و علامه شاهد بر این مدعا را قسمتی از قصیده ی روحی ولوالجی شاعر هجوسرا و گمنام قرن ششم هجری قرار داده است:
یک شبی گفت: کای فلان برخیز
خارش پشت پای بنشانم (1)
گفتمش حلقه ی درِ خاصت
کند کرده ست تیز سوهانم!
(1) البته به ظن حقیر پشت پا در این ابیات به معنی سرین باشد.
در لغت نامه مرحوم دهخدا ذیل لغات احمقی و چرمه، شعری از کمال الدین اسماعیل شاعر قرن هفتم در هجو مجد قزوینی شاعر همعصرش آورده است:
هرکرا احمقی تمام بود
خلق گویند مغز خر خورده ست
ور چنین است ، مجد قزوینی
مغز تنها نه ، مغز و سر خورده ست
در سرش مغز نیست، پنداری
مغز او را خری دگر خورده ست
مغز و سر چیست ، گو خری چرمه (۱)
با همه آلت سفر خورده ست
(۱) چرمه در اینجا به معنی استر یا الاغ سفید رنگ است.
مرحوم دهخدا در ذیل لغت شَستَک -که در اصطلاح لوطیان معادل چرمینه ی زنان بدکاره باشد- سه بیت بعنوان شاهد از شرف الدین شفایی (حکیم شفایی) شاعر هزال قرن دهم هجری آورده است:
خدانکرده به شستک چگونه بنشینم؟
نعوذ بالله با ابنه چون شوَم محشور؟
***
رئیس قوم شوی تا میان همکاران
بیا به شستکِ بالابلند من بنشین!
***
از شستک و ته بندی و چرمینه و پرزه(1)
انباشته ای کیسه و انبان دیوثی!
و در ادامه جهت دیگر معنی شستک - که جماع نشسته بر سر شست پا- باشد، بیتی بدین مضمون از نعمت خان عالی و باز هم از آنندراج نقل کرده است:
در گشودن باعث رسوایی است
کی مجال شستک و سرپایی است؟
(1) ته بندی به معنی چیزی است که پیش از خوردن شراب خورند، چرمینه همان آلت مصنوعی مردانه است و پرزه در اینجا به معنای شاف است.